Every thing [U] nEed {هر چيزي كه تو بخواي} |
|||||||||||||||||||
سه شنبه 22 اسفند 1398برچسب:, :: 11:58 :: نويسنده : جعفر خالقي
عصر ما عصر سکوت، عصر سجاده خون عصر اعدام صدا، عصر رفتار جنون عصر سهراب و ندا، عصر ظلم اشقیا عصر خون و شهدا، عصر زجر آدما عصر درگیری و جنگ، عصر باروت و تفنگ عصر ضجه های سنگ، عصر چهره های ننگ عصر فریاد و صدا، عصر بام و دو هوا عصر گریه های شب از تمام مادرا عصر اندیشه سبز، توی زندان کبود این همه قصه تلخ، یکی بود یکی نبود یکی بود که قصه من و ما رو می نوشت توی دفترچه خون رنگ سرخ سرنوشت می نوشت که من و تو دیگه هرگز ما نشیم می زنند و می کشند تا که همصدا نشیم توی عصر حادثه این همه جنگ و نبرد روی قلب هموطن زخمی از آوار درد زخمی از نادیده ها زخمی از شنیده ها زخمی ازگرگ کثیف، زخمی از دریده ها یک طرف پرچم سبز، توی دست علوی حکم مامون چی شده، قتل عام مردمی عصر مرگ شیعه و کشتن حقیقته اونکه می نوشت زما دشمن شریعته دشمن مردم ما، دشمن دین و خدا همه جا صحبت از آن دشمنان بی حیا همه جا ظلم و ستم، همه جا کذب و دروغ صحبت از هاله نور یه چراغ بی فروغ همه جا جنگ و ستیز همه جا رنگ فریب توی آسمون ما می کشند نقش صلیب عصر کودتا و خون، عصر سرکوب و جنون پیش چشم شهدا همه گردیده زبون سه شنبه 22 اسفند 1398برچسب:, :: 11:57 :: نويسنده : جعفر خالقي
هیچ وقت این دو جمله رو نگو: هیچ وقت با این دو نفر همصحبت نشو: هیچ وقت دل این دو نفر رو نشکن: هیچ وقت این دو تا کلمه رو نگو: هیچ وقت این دو تا کارو نکن: …هیچ وقت این دو تا جمله رو باور نکن : همیشه این دو تا جمله رو به خاطر بسپار: همیشه دوتا چیز و به یاد بیار: همیشه به این دو نفر گوش کن: همیشه به دو تا چیز دل ببند: * * * * * * * * اززشت رویی پرسیدند: آنروزکه جمال پخش می کردند کجا بودی؟ گفت : در صف کمال * * * * * * * * اگر کسی به تو لبخند نمی زند علت را در لبان بسته خود جستجو کن مشکلی که با پول حل شود ، مشکل نیست ، هزینه است * * * * * * * * همیشه رفیق پا برهنه ها باش ، چون هیچ ریگی به کفش شان نیست * * * * * * * * با تمام فقر ، هرگز محبت را گدایی مکن و با تمام ثروت هرگز عشق را خریداری نکن * * * * * * * * هر کس ساز خودش را می زند، اما مهم شما هستید که به هر سازی نرقصید * * * * * * * * مردی که کوه را از میان برداشت کسی بود که شروع به برداشتن سنگ ریزه ها کرد * * * * * * * * شجاعت یعنی : بترس ، بلرز ، ولی یک قدم بردار * * * * * * * * وقتی تنها شدی بدون که خدا همه رو بیرون کرده ، تا خودت باشی و خودش * * * * * * * * یادت باشه که: در زندگی یه روزی به عقب نگاه میکنی . به آنچه گریه دار بود می خندی * * * * * * * * آدمی را آدمیت لازم است ، عود را گر بو نباشد ، هیزم است * * * * * * * * از دشمن خود یک بار بترس و از دوست خود هزار بار * * * * * * * * فرق بین نبوغ و حماقت این است که نبوغ حدی دارد * * * * * * * * هیچ چیز در طبیعت برای خود زندگی نمیکند * * * * * * * * زنها هرگز نمیگویند تو را دوست دارم * * * * * * * * سکه ها همیشه صدا دارند * * * * * * * * سطرها بسیار موثر هستند * * * * * * * * هرگاه میخواهی بدانی که چقدر محبوب و غنی هستی * * * * * * * * در مسابقه بین شیر و گوزن، بسیاری از گوزنها برنده میشوند * * * * * * * * یک جمله فوق العاده، که در هر ایستگاه اتوبوس ژاپنی نوشته شده است * * * * * * * * جمله “به تو افتخار میکنم” * * * * * * * * نمیگویم که ١٠٠٠ شکست خوردهام. * * * * * * * * این روزها همه ترس از دست دادن آبروی خود دارند * * * * * * * * وقتی در وضعیت خوبی هستید ، یک اشتباه را یک جک در نظر میگیرید * * * * * * * * مواظب کلماتی که در صحبت استفاده میکنید باشید * * * * * * * * از گوش دادن به سخنان دشمنانتان غافل نباشید * * * * * * * * مهمترین زمان برای نگه داشتن خلق و خو وقتی است که طرف مقابل، آنرا از دست داده. . . * * * * * * * * بمنظور موفقیت * * * * * * * * اگر شما برای انجام کاری که باید انجام دهید، راهی پیدا کردید * * * * * * * * “مدارا” * * * * * * * * طوطی صحبت میکند، اما اسیر قفس است * * * * * * * * ما در زندگی آسایش را با کسانی داریم که با ما موافق هستند * * * * * * * * اگر شما یک غذای بد طعم را خورده باشید * * * * * * * * چیزهایی که از دست داده ای را بحساب نیاور * * * * * * * * اگر رنجی نمیبردیم * * * * * * * * به کسانی که به شما حسودی میکنند احترام بگذارید! سه شنبه 22 اسفند 1398برچسب:, :: 11:56 :: نويسنده : جعفر خالقي
شعری خنده دار برای پسران ترشیده پسری با پدرش در رختخواب گفت: بابا حالم اصلا ً خوب نیست گوی چه خاکی را بریزم توی سر سن من از ۲۶ افزون شده هیچکس لیلای این مجنون نشد غم میان سینه شد انباشته پدرش چون حرف هایش را شنفت پسرم بخت تو هم وا می شود غصه ها را از وجودت دور کن گفت آن دم :پدر محبوب من گفته ام با دوستانم بارها در خیابان یا میان کوچه ها کی نگاهی می کنم بر دختران غیر از آن روزی که گشتم همسفر با سه تا شان رفته بودیم سینما یک سری ، بر گل پری عاشق شدم یک دو ماهی یار من بود و پرید آزیتای حاج قلی اصغر شله بعد اوهم یار من آن یاس بود بعد از این احساسی پر ادعا بعد او هم عاشق مینا شدم بعد تینا عاشق سارا شدم پدرش آمد میان حرف او گرچه من هم در زمان بی زنی لیک جز آنکه بداری مادری خاک عالم بر سرت، خیلی بدی سه شنبه 22 اسفند 1398برچسب:, :: 11:55 :: نويسنده : جعفر خالقي
دختر: جووونـــــم!!! شیطان هرکاری کرد آدم سیب نخورد! قصیده طلاق: یارب آن نوگل خندان که سپردی به منش چو هرگز نیابی نشانی ز شوی برای یک زن زیاد مهم نیست شوهرش کجاست پسر به دختر : میخوای خورشید زندگی من باشی ترجیه میدهم بمیرم و با تو نباشم، نه این که با تو باشم و به فکر مردن باشم پدر به دختر: دخترم این موقع شب تو بالکن چیکار میکنی؟ سه شنبه 22 اسفند 1398برچسب:, :: 11:52 :: نويسنده : جعفر خالقي
چهار اصل پیشرفت: مردانگی، عدالت، شرم و عشق است.
صفحه قبل 1 صفحه بعد آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
![]() نويسندگان
|
|||||||||||||||||||
![]() |